سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! قلبم را از محبّت نسبت به خودت، ترس از خودت، تصدیق و ایمان به خودت، هراس ازخودت و شوق به خودت، لبریز ساز، ای صاحب جلال وکرامت! [ـ امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :1
کل بازدید :24173
تعداد کل یاداشته ها : 13
103/2/30
11:15 ص

یا رب سببی ساز که دلدار بیاید***بر یاری ما خسته دلان یار بیاید

از آتش هجرش همه در سوز و گدازیم***رخصت بده آن شمع شب تار بیاید

خشکیده شد از اشک دگر چشمه اشکم***کی می شود آن وعده دیدار بیاید

صد یوسف مصرش سر بازار نشستند***تا یوسف ما بر سر بازار بیاید

بلبل به خزان داد پیامی که به گلزار***من منتظرم ان گل بی خار بیاید

از بهر بر اندازی بیداد به صد داد***بر یاری ما کوری اغیار بیاید

ژولیده دعا کن پسر فاطمه مهدی***از بهر تسلی دل زار بیاید

دیوان ژولیده نیشابوری صفحه130


  
  

بسم الله الرحمن الرحیم یا خیر حبیب و محبوب صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام به برادران و خواهران همیشه بهارم

چند وقت بود دنبال فرصتی بودم تا در مورد ترک استمنا یک نکته ای را بنویسم و آن اینکه تنها عامل ترک این عمل خواست خود شخص است و عواملی که ذکر می کنند تنها برای این است که تصمیم و خواست فرد دچار ضعف و سستی نشود و می خواستم در این زمینه قلم فرسایی کنم(البته در این فضا، فضا فرسایی) که در یک وبلاگ نامه ی یک جوانی را دیدم که 7سال دچار بوده و حال موفق به ترک شده است و با خود گفتم این نامه بهتر است از مطلبی که من میخواهم بنویسم.

حال این نامه:

 

من چه جوری ترک کردم؟؟

سلام به دوستان

قسمتی از زندگی من

من 7سال بود که به عمل استمنا گرفتار بودم و و حتی در این یکی دو سال اخیرشاید روزی دو تا سه بار به این عمل کثیف دست می زدم و بعد به کمک خدا توانستم اون رو به راحتی ترک کنم.

دوستان در این دنیا غیر ممکن وجود نداره ببینید دوستان من با همت من و شما و بقه جوانان و نوجوانان که می شه که این کار زشت رو از روی فکر همه ی انسان برای همیشه پاک کرد.

اگه ما بشینیم به این فکر کنیم که ای کاش این کار از بین بره نه که از بین نمیره بلکه بیشتر هم میشه.پس اگر ما به کمک هم از این کار زشت دست کشیده و به زشتی اون پی ببریم و به درگاه خدا توبه کنیم پس نسل آینده ی ما اصلا" به سراغ این کار نمی روند.

 

من هم موقعی که به این عمل زشت دست می زدم به این فکر می کردم یعنی امکان داره که یه روزی من این کارو ترک کنم و حتی بعضی وقتها به این موضوع فکر می کردم که اصلا" امکان نداره و این کار غیر ممکنه و بعضی از دوستان بلکه باید بگم دشمنان من به من می گفتند که این کار غیر ممکنه یا بدبخت از این کار لذت ببرو.... و شاید بگم که سالها در همین تفکر غلط بودم تا روزی به این کلمه ی زیبا بر خورد کردم که ((بالاترین لذت زندگی در انجام کاریست که مردم می گویند شما قادر به انجامش نیستید)).

و به این فکر کردم که من که این همه سال است از استمنا لذت لحظه ای و ثانیه ای می برم یک کاری انجام دهم که از آن لذت جاودان هم در این دنیا و هم در آخرت ببرم و اون کار رو من در ترک استمنا می دیدم.

و بعد تصمیم به ترک استمنا گرفتم البته قبلا" هم تصمیم به این کار گرفته بودم ولی بعد از گذشت حداکثر 1یا 2هفته دوباره دست به این کار می زدم چون قصدم از ترک رضای خدا نبود فقط سلامت تنم بود . ولی این بار برای رضای خدا بود و رضای خدا در سلامت ما و انجام ندادن کاری که برای ما ضرر داره است.

و برای این کار ابتدا عوامل که باعث می شد من به این کار دست بزنم از بین بردم.

و اولین کاری که کردم چشم چرانی رو ترک کردم واقا"بزرگترین عامل استمنا چشم چرانیه چون تمام چیز هایی که ما در طول روز می بینیم در ذهن ما ثبت می شود و با مرور آنها به طور ناخدا گاه به فکر استمنا می افتادم و.... دیگه وقتی دختری رو می دیدم رو مو زمین می انداختم و یا صورتم رو بر می گردوندم و به این فکر میکردم که اگه پدر من الان اینجا باشه روم نمی شه حتی سرم رو بالا بگیرم و دختر نگاه کنم چطور می تونم در محضر خدا و جلوی خدا این کارو بکنم و از خودم خجالت می کشیدم و بعداقدام به نگاه نکردن فیلم و عکس هایی که من رو تحریک می کرد (حتی مجاز)و باعث می شد من دست به این کار بزنم کردم و حتی به جایی رسید که دیگه بعضی از فیلم ها و سریال های تلویزیون رو هم نگاه نمی کردم و بعد شروع به خواندن نماز کردم باید بگم که روز هایی که نماز صبحم قضا می شد تا شب کمی می لغزیدم(از لحظ صبر در برابر شیطان) ولی زمین نمی خوردم و طی این مدت(طولانی) یک دو بار هم زمین خوردم(منظور دست به استمنا زدم)ولی دوباره از جام بلند شدم و به راهم ادامه دادم و خودم رو شکست خورده فرض نکردم و نباختم. ولی روز هایی که نماز صبح رو سر وقت می خوندم تا شب رو راحت تر میگذروندم.نماز صبح درسته که دو رکعته و کمه ولی همین دو رکعت در ترک من نقش بسزایی داشت که نماز هایی دیگه به اون اندازه کمکم نمی کردند.

روزی 5 آیه ی قرآن می خوندم البته معنی اونو.چون از عربی اون چیزی نمی فهمیدم معنی اون رو می خوندم و به اون فکر می کردم یعنی فقط رو خوانی نمی کردم بلکه به معنی اون فکر می کردم و تاثیرش روی من از خواندن کل قرآن به عربی بیشتر بود.

از غذام کم کردم نه این که غذا نخورم و زندگی رو به خودم سخت کنم شبا غذا کمتر می خوردم وحتی بعضی روز ناهار نمی خوردم با وجود ناراحتی معده ای که داشتم.

هر وقت ذهنم به دنبال فکر های منحرف می رفت خودم رو با گفتن کلمه ی ((لا اله الا الله)) مشغول می کردم و واقا" از گفتن این جمله لذت می بردم ومی برم.

و کم کم کاملا"ذهنم را از این موضوع روشن کردم که اصلا" استمنا یک کار حیوانی است و حالا فهمیدم که چرا اون رو تشبیه به نکاح با خود کردند و الان وقتی به استمنا فکر می کنم از گذشته ی خودم شرم می کنم و با خودم میگم که من چه ادمی بودم که به این کار دست می زدم و حالا از خدا ممنونم که من رو هدایت و کمک کرد که از یک کار دست بردارم و اینو بدونکه این کار خیلی ساده(با کمک گرفتم از خدا و ذکر یاد او) و ممکن است .می دونی چرا این حرف و می زنم چون من خودم یه آدم خیلی ضعیف النفس بودم و با کمک خدا تونستم اونو ترک کنم پس حتما" شما هم می تونید این کار و ترک کنید.

خلاصه ی مطلب:

1. چشم چرانی نکنیم.    

2. ذکر و یاد خدا رو در تمام لحظات فراموش نکنیم.

3. نماز بخوانیم و بهتره که قضا نباشه و بهتر از اون اول وقته.

4. پرخوری نکنیم و شکمان را پر نکنیم.

5. قرآن بخوانیم به صورتی که متوجه شویم وبه آیات اون فکر کنیم و اونو درک کنیم.

6. درک واقیعت این موضوع که خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است و از درون و بیرون ما آگاه است .

7. شرم از انجام گناه در محضر خالقمان.

8. درک حیوانی بودن استمنا.    

9    .شرم از خودمان وقتی که به این موضوع فکر می کنیم.

 

 

 


90/10/6::: 10:33 ص
نظر()
  

دوش در خواب می از جام طهورم دادند

مست می گشتم و از عرش عبورم دادند

من آلوده کجا و حرم محرم راز

که در آن شب سند فیض حضورم دادند

خود ندانم که چه کردم که به پاداش عمل

به ملاقات خدا سر خط نورم دادند

مژده دادند گناهان تو را بخشیدم

زین بشارت خبر از روز ظهورم دادند

چه شبی بود چه توفیق مبارک بادی

که در آن فیض هم آغوشی حورم دادند

آنچه دادند به من از نعم حب علی است

که به فرمان خداوند غفورم دادند

من ژولیده چه گویم که چه دادند به من

هر چه دادند به تأیید شعورم دادند

دیوان ژولیده صفحه193

 


  

غم ما را کسی باور ندارد            خبر از حال ما دلبر ندارد

دلم را برده دلبر درد هجران        چرا دست از سر ما بر ندارد

در میخانه را بستند و گفتند        که ساقی باده در ساغل ندارد

خوش آنروزی که آید صاحب ما    که دنیا روز از آن خوشتر ندارد

به غیر از دیدن رخسار مهدی      دل ما خواهش دیگر ندارد

حضور سبز باور های انسان      به عالم باوری دربر ندارد

به باغ آرزو ژولیده جز او               به عمر خویش برگ و بر ندارد

دیوان ژولیده صفحه181

 

 


90/10/1::: 9:42 ع
نظر()
  

  یادی از او

دوران غیبت دوران امتحان شیعه است. امام غائب علیه السلام دور از دیدگان ما نظاره گر اجتماع ما است.چه می کنیم و چگونه در غیبت او به سر می بریم؟آیا زندگی کردن بدون او برای ما دشوار است؟آیا جای خالی حضرتش را احساس می کنیم و از ته دل می سوزیم؟ آیا به فکر آن زندانی مظلوم زندان غیبت هستیم و درد زندانی بودن او را با تمام وجود لمس می کنیم؟آیا فراق او ما را بی تاب ساخته است؟ یا این که دور از همه ی این احساس ها به چرا مشغول و به زندگی دل خوش بوده و هرگز دغدغه ای نداریم و نسبت به مسئله ی ظهور بی تفاوت هستیم؟ و برای ما فرقی نمی کند او باشد یا نباشد او بیاید یا نیاید گویادر این رابطه هیچ گونه وظیفه ای و مسئولیتی نداریم.

راستی چه تعداد از ما که ادعای محبت و دوستی آن بزرگوار را داریم،غیبت او را احساس می کنیم و از هجران او نالانیم؟کدام یک از ما به یاد آن غریب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و برای رهایی او از زندان غم تلاش می کنیم؟یا برای فرج او دعا می کنیم و برای این منظور دیگران را دعوت کرده و از آن ها استمداد می جوییم و مجلس توسل به پا می داریم؟

او نه تنها در میان دشمنان و بیگانگان بلکه در میان آشنایان و دوستانش نیز فراموش شده است،نه تنها در میان عوام که در میان خواص هم از یاد رفته است،فریاد غربتش بلند است و شیعیانش را به یاری می طلبد،اما متأسفانه این فریاد در طول تاریخ بی جواب مانده است. هنوز آن عده معدود برایش مهیا نشده است و به ندای امام خویش لبیک نگفته اند .هنوز نه تنها در میات جوامع بشری بلکه در میان شیعیان علوی ناشناخته مانده است. او که پیغام می دهد «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم» یعنی ما یاد شما را از خاطر نخوایم برد.با این وجود متأسفانه از طرف دوستانش جز بی مهری چیزی مشاهده نمی کنید.غفلت همه را فرا گرفته و از این مسأله غافل مانده اند که از چه نعمت والایی محروم گشته اند. گویا نمی دانند حضور امام عصر علیه السلام چه برکاتی را به همراه دارد؟ البته در این میان عده ی کمی از مومنین هستند که دل هایشان به سوی او پر می کشد و در خلوت و جلوت به یاد اویند.

دلبرا   دست امید من و دامان شما          سر ما و قدم سرو خرامان شما

شمع آه من و رخساره ی چون لاله ی تو         چشم گریان من وغنچه ی خندان شما

درد عشق تو نگارا نپذیرد درمان          یا شوم از سر اخلاص به قربان شما

ای که در مکمن غیبی و حجاب ازلی        آه از حسرت روی مه تابان شما

ان شاء الله همه ما عاشق باشیم

 


90/9/27::: 9:22 ع
نظر()
  
<      1   2   3   4      >
+