غم ما را کسی باور ندارد خبر از حال ما دلبر ندارد
دلم را برده دلبر درد هجران چرا دست از سر ما بر ندارد
در میخانه را بستند و گفتند که ساقی باده در ساغل ندارد
خوش آنروزی که آید صاحب ما که دنیا روز از آن خوشتر ندارد
به غیر از دیدن رخسار مهدی دل ما خواهش دیگر ندارد
حضور سبز باور های انسان به عالم باوری دربر ندارد
به باغ آرزو ژولیده جز او به عمر خویش برگ و بر ندارد
دیوان ژولیده صفحه181